برنامه یک روز کاری :
بیدار باش نماز صبح اگه بلند شم بعدش یه چرت کوتاه تا 7-8
بعدش اگه تولیدی خانمم بسته پستی داشته باشه برای ارسال میرم پست
اگه نه میرم برای خرید مغازه و بعدش میام رستوران .
تا برنج درست کنم ، کوبیده ها رو آماده کنم و مرغ رو بزارم بپزه و کمی تمیز کاری کنم ساعت 11 میشه.
از 11 و نیم تا 4 هم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .
بعدش میرم خونه فوقش 2 ساعت خونه هستم که معمولا نیم ساعت بخوابم یا نه معلوم نیست .
دوباره میام رستوران و 6 ونیم مغازه رو باز میکنیم و چیزایی که تموم کردیم رو دوباره درست میکنم .
و باز تا 11 و نیم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .
و این روال همیشه هست و در سال شاید 5 روز تعطیل باشیم.
امروز صبح پاشدم دیدم خانمم هنوز خوابه و کلی ظرف داره ظرفای اونم شستم بعدش اومدم مغازه و درکش میکنم با دو تا بچه کوچک و کارایی که میکنه همیشه کم خوابی داره و خسته است .
دیگه آخر شبم بچه ها رو یه دوری بگردونم یا اگه بشه پارکی چیزی ببرم .
وقتایی که کارای تولیدی خانمم سنگین میشه عصر هم که میرم خونه میشینم کمکش میکنم و آخر شب هم همینطور.
و اینکه شاید بگید چه قدررررر کارررر . ولی من به این سبک از کار کردن عادت کردم و تا روزی که اعصاب خوردی هایی که از جانب بعضیا بهم میرسه نباشه خود کار برام اصلا سخت نیست و کیف هم میکنم .
پ ن :
صبحها که میام رستوران برای آماده سازی مواد غذایی کرکره مغازه پایینه هنوز و طبق عادت دعای عهد رو میزارم از سیستم صوت مغازه پخش شه و خودم میرم تو آشپزخونه .
امروز از اینکه همزمان با دعای عهد داشتم پیاز چرخ میکردم و گریه میکردم ، خندم گرفته بود !!!
درباره این سایت